من هر چه مولانا شدم او شمس تبریزم نشد

من شاخه‌ای #پاییزی ام هرگز فراموشم مکن
گر چه زمین می‌ریزی‌ام هرگز فراموشم مکن

بعد از قسم بر حرمت و پاکیِ خیلی چیزها
سوگند بر ناچیزی‌ام هرگز فراموشم مکن

یک #جو محبت می‌دهی صد خوشه #گندم می‌دهم
من فصل حاصل‌خیزی‌ام هرگز فراموشم مکن

پشت نقاب خنده‌ای بیهوده پنهانم مکن
من لحن غم انگیزی‌ام هرگز فراموشم مکن

من هر چه مولانا شدم او شمس تبریزم نشد
ای شمس ناتبریزی‌ام هرگز فراموشم مکن
دیدگاه ها (۲۹)

با من بخوانبا من برانقسمت سوم 😁محمد معتمدیسیانوردر بازگشت از...

بالاتر از دوستت دارم چیست؟!همان من تو را بسیار...

قدم بزن همه‌ی شهر را به پای خودتو گریه کن وسط کافه‌ها برای خ...

دریاچه زیبای اوان الموت قزوین

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط